موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
عاشقانه-علمی-تراختوری جملات عاشقانه
کارم از یــکی بود یکی نبــود گذشتــه است … من در اوج قصه گـــم شدم … عشق یعنی : یکی ” بــود ” یکی ” نابــــود “ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 20:13 :: نويسنده : افشین
بوسه یعنی لذت دلدادگی / لذت از شب لذت از دیوانگی سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 20:13 :: نويسنده : افشین
مــن عاشــق این ســوالم: سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : افشین
تویى که میگى ؛ دنبال یکى مثل تو می گردم ؟. سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : افشین
سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 19:12 :: نويسنده : افشین
هیچ کس نفهمید که زلیخاه مرد بود می دانی چرا؟؟؟ مدام تو را پس میزند
سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : افشین
این روز ها می خواهم سکوت کنم و در تنهایی غمناک خویش فقط عکس تو را باز هم عاشقانه نگاه کنم و از تلخی جام سکوت بنوشم و در برابر عکست و نگاهت ...خورد شوم...بشکنم...ناله بزنم... اشک بریزم ...خون گریه کنم..این بد بختی خویش را... و تو ببینی مردی که کوه غرور است چطور مثل ارگ بم فرو می ریزد و گریه میکند آری اینها اشک مرد است مرد... مرد... می خواهم سکوت کنم ... سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 15:43 :: نويسنده : افشین
روزی دختر کوچولویی از مادرش پرسید:
'مامان؟ نژاد انسان ها از کجا اومد؟ مادر جواب داد: 'خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژاد انسان ها به وجود اومد.' دو روز بعد دخترک همین سوال رو از پدرش پرسید. پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد.' دختر کوچولو که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان؟ تو گفتی خدا انسان ها رو آفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!' مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات در مورد خانواده ی خودش! سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 7:52 :: نويسنده : افشین
مــــرد کـــه باشــــی دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 22:1 :: نويسنده : افشین
ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام دگر آئينه ز من با خبر است / که اسير شب يلدا شده ام من که بي تاب شقايق بودم / همدم سردي يخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنيد / تا نبينم که چه تنها شده ام . . .
یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : افشین
شب شکست ، پيمان شکست ، عهد شکست ، قلبي شکست
از شکست هر شکستي بر دلم آهي نشست . . .
یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 15:13 :: نويسنده : افشین
کاش....... ای کاش به دوره ای برمیگشتم که تنها غصه ی من شکسنت نوک مدادم بود... ای کاش............. یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 15:12 :: نويسنده : افشین
جلوى واژه ى نبودن نوشته اند : “عدم حضور شخصى یا چیزى” ؛ همین ! چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند ؟!!!!......... یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 15:11 :: نويسنده : افشین
تقصیر تو نیست، مقصر معلم دستور زبان فارسی بود: یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : افشین
ای کاش زنگی هم مثل چایی بود که وقتی سرد میشد میتوانست عوضش کرد... یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : افشین
اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست واسه اینه که بهترشو پیدا نکرده!!! علم بهتر است یا ثروت ؟ باور کن هیچکدام ! فقط ذره ای معرفت...!!؟ یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : افشین
تو بامن ان قدر هم که فکر میکنی فاصله نداری!
کافی است چشم هایم را ببندم
نفس عمیقی بکشم
تا تمام خاطرات دوباره زنده شوند!!! شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 14:0 :: نويسنده : افشین
فرستنده:دیونه ی تو
گیرنده:عشق من
آدرس:سینه ی پاکت
مقصد:قلب مهربونت
موضوع:عشق بی ریا
حرف دل:دوست دارم شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 13:56 :: نويسنده : افشین
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت میکنم
کوتاه زندگی میکنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمیدانم
فقط عادت ...
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 13:52 :: نويسنده : افشین
کاش میدونستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته...
اون وقت به او میگفتم یقه را انقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 13:51 :: نويسنده : افشین
عشق یعنی ترس از دست دادن تو...
و من سخت ترسو...
پس نگذار اطرافم پر از وهم شود...
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 13:49 :: نويسنده : افشین
![]() ![]() |