موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
عاشقانه-علمی-تراختوری جملات عاشقانه
روزي شخصي در حال نماز خواندن در راهي بود و مجنون بدون اين که متوجه شود از بين او و مهرش عبور کزد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هي چرا بين من و خدايم فاصله انداختي مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق ليلي هستم تورا نديدم تو که عاشق خداي ليلي هستي چگونه مرا ديدي کاش من هم عاشقی اینگونه داشتم... نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, :: 22:10 :: نويسنده : افشین
![]() ![]() |